من دوست دارم که به بالای آنها بروم، بالای آن کوه ها
همیشه دوست داشته ام
هر وقت که از پنجره نگاه میکردم و پشت این زندان شیشه ای دنبال چیزی میگشتم یا وقتی که در خیابانهای شهر، شهر بی حرکت، قله ابر پوشیده آنها را میدیدم... دوست داشتم به آن بالا بروم
هنوز هم دوست دارم بروم، بروم و دستی بر سر آسمان بکشم
همیشه دوست داشته ام
هر وقت که از پنجره نگاه میکردم و پشت این زندان شیشه ای دنبال چیزی میگشتم یا وقتی که در خیابانهای شهر، شهر بی حرکت، قله ابر پوشیده آنها را میدیدم... دوست داشتم به آن بالا بروم
هنوز هم دوست دارم بروم، بروم و دستی بر سر آسمان بکشم
... بروم تا بفهمم آدمها هیچ وقت بزرگی ها را نمیبینند – بروم و ببینم چقدر کوچک است شهر بزرگی که میگویند