Apr 17, 2009

behind the screams °

صدا، صدا میشنوم
هم سکوت است هم لغزش
گاه تلفیقی از هردو
و پشت فریاد هایم بدنم میلرزد - شبحی خاموشم
دندانهایم فشرده میشوند ، دستانم هم مشت میکنم گاهی
پشت فریادهایم موسیقی آرام است
آینه هم شکسته نیست ، ترک دارد
مشت میزنم ، به چشمانم
به انفجار دمای سی و هفت درجه مشت میزنم
پشت فریاد هایم را کلمات میبینند
پشت فریاد هایم را گاه قورت میدهم
شبح سرگردان را دفن میکنم
هرچه هستند آنها بسیار ملموس اند
رو به رویم که هیچ ، زوزه هایم همگی حبص اند در آّن پشت ها
پشت فریاد هایم ، چقدر از من دور و به من نزدیک است
پشت فریاد هایم
کنج یک کلبه من ، از همه دنیا دورم
پیش چشمانم سراب میبینم
گرم شده اند . گرم شده اند
صدا میشنوم
هم سکوت است هم لغزش
با چشمانی باز به خواب میروم
در آینه ی این سراب ... پشت فریادهایم را میبینم