Apr 8, 2009

they'll get used to it °


امواجی که از درون مغزم منشا میگیرند
شاید باید آنها را یادداشت کنم
یا بهتر است اول درک کنم شان و بعد یادداشت کنم
امواج زیاد عجیبی نیستند. اما چرا بقیه ی آدمهای ولگرد اطرافم از اینها که من دارم، ندارند؟
شاید آنها هم یادداشت میکنند و یا به شکل های مختلف برون میدهند
واقعیت اینجاست که من از درونشان خبری ندارم. اما من دیده ام کسانی را که واقعا از اینها ندارند
راستی اینها چگونه زندگی میکنند؟
دیده ام چون بعضی آدمها رفتارشان تمامی آنچه هستند را به طبیعت القا میکند
این را من نمیگویم، این امواج اند که اینها را یاد من داده اند و آنها را یادداشت میکنم
امواجی که از درون مغزم منشا میگیرند
گاه کوتاهند ، گاه بلند
البته هنوز نمیدانم اینها امواج رادیویی هستند یا دریایی یا انواع دیگری که من نمیشناسم
هرچه هست سعی دارم که عادت نکنم. همین امواج اند که من میگویند زمانی از این آدمهای ولگرد هم سراغ میگرفتند اما آنها عادت کردند و این امواج نه چندان عجیب و غریب ، از عادتهای آدمهای ولگرد خوششان نمی آید
کودکان را دیده ام. آنها هم از اینها دارند. اما همیشه آرزو میکنم اینها با بزرگترها زیاد خو نگیرند. حیف است که عادت کنند
امواجی که از مغزم منشا میگیرند
گاهی یادداشت میکنم شان
گاهی هم دروغ چرا
نمیتوانم یادداشت کنم
گاهی نگاه میکنم
گاهی عکسی میگیرم
گاهی حرف میزنم با آنها
... گاهی هم نمی آیند
البته می آیند، حس میشوند
اما شاید خسته اند یا هرچه ...
ساکت و بی تلاطم می آیند و میروند
و باز می آیند