Apr 25, 2009

frozen °


تلویزیون روشن بود . روشن روشن هم که نه . اما نقطه های سیاه و سفیدی را پشت هم نشان میداد
بخار قهوه ی کپک زده ی روی میز خوابیده بود و قهوه مزه ی لجن گرفته بود من که امتحان نکردم اما طبعا مزه خوبی نمیتوانست بدهد
پاهایش روی میز یخ زده بود . نمیدانم گوش هایش صدای فش فشی را که از بلندگوی تلویزیون بیرون میزد را مینشنید یا نه . چشمهایش که خیره شده بود به صفحه ... یخ زده بود
فضای خانه هم یخ زده بود . نمیدانم حس میکرد یک اتفاقی افتاده است یا نه
نمیدانم چرا صدای فش فش لعنتی تلویزیون قطع نمیشد
چرا دکمه ی کنترل را فشار نداد – ندادم - ؟
او یخ زده بود یا من ؟
... تلویزیون روشن بود . تمام کانال ها برفک نشان میدادند . تمام کانال ها